شهر هوشمند 2.0 یک جامعه با هدف (خود) حفاظت شخصی و شهری که شامل تمام گروه های ذینفعان انسانی شهر است، می باشد. رفتارشان (از جمله تولید و مصرف) کاملاً مجهز به سیستم هدف شهری که به طور مشترک توسط همه آن ها بر اساس اهداف برتر شهر (پایداری و تعمیم) توسعه یافته، می باشد. آن ها پایبند اهداف جامعه متنوعشان، قهرمان حاکمیت خود به عنوان مصرف کنندگان، ساکنان و انسان ها و همچنین حفاظت از محیط زیست طبیعی و حیات وحش می باشند. آن ها برای دستیابی به این مسئله تا حد زیادی از امکانات فنی استفاده می کنند، اما به تکنولوژی اجازه گسترش غیر قابل کنترل، تسلط بر زندگی شهری یا اکتساب قدرت تصمیم گیری را نمی دهند.
ذینفعان انسانی با حفاظت از قابلیت شهری شان و امنیت ساکنانشان در همه اوقات، به صورت دو طرفه موافقت کردند. زیر ساخت های به هم پیوسته و یکپارچه برای شکل دهی اساس آن قابلیت پذیرفته شده، از این رو به طور مؤثر نیازهای مصرفی شهرنشینان را برآورده می کنند. فرهنگ جامع انعطاف پذیری به نفع قابلیت شهر به انجام رسید.
ذینفعان از طریق آموزش، آگاهی از وضعیت کلی شهری و حس مسئولیت برای مقابله با تهدیدهای شهری را توسعه دادند. دسترسی، گنجایش و مشارکت باعث بسیج شدن ذینفعان می شود. این منتج به انسجام اجتماعی، اعتماد و امنیت بیشتر می شود. دولت شهری یکپارچه، این تحولات و کمک های ذینفعان (در حالی که به ترویج اقتصادی نیز می پردازند) و عمل بر طبق اصل حاکمیت شهری را تقویت می کند. دولت شهری از طریق اقدامات هماهنگ و تصمیمات سرمایه گذاری، مسئول توسعه به نفع سیستم هدف شهری و طرح توسعه یکپارچه شهری می باشد.
همه این ها چه چیزی به ما می گویند؟ اجازه دهید ابتدا نگاهی به اقتصاد بیاندازیم. شهرها نیازمند تاجرهایی هستند که به طور کامل وضعیت کلی شهر و چالش های پیش روی آن را بدانند و راه حل هایی برای نیازهای شهری ارائه دهند که نیازمندی های تولید شرح داده شده در بالا را تا حد امکان برآورده سازند. از یک طرف، برای شهرهایی که درگیر اساسی ترین مشکلات و در عین حال عرضه چشمگیر و البته رفع مشکلات هستند محصولاتی از زیربنای قوی عرضه می شوند و همچنین برای شهرها بزرگ با فرایندهای بزرگ راه حل های یکپارچه با تکنولوژی بالای ارائه می شوند. از طرف دیگر، آن ها از مدل های تجاری میکرو که انعطاف پذیری و کوچک بودن را تولید می کنند تاکاربردهای کُشنده را شامل می شوند. این دو رهیافت را می توان برای مقابله با رکود مداوم و افزایش بیکاری بکار برد. این نوع فعالیت اقتصادی نیازمند یک انقلاب انرژی جهانی و ایجاد شرایطی برای پیاده سازی چنین تحولی است.
مدل های تجاری جدید و زنجیره های تولید ارزش براساس همکاری بین بخشی ظهور خواهند کرد. این مدل های تجاری به دلیل محدودیت های اقتصاد شهری باید شامل یک رهیافت مالی جدید باشند. این ممکن است نیازمند شرایط سوددهی، سرامیه گذاری طولانی مدت و تا حدودی درک جدید از رشد باشد. در عین حال، ذینفعان جدید و دیجیتالی سازی زیرساخت های موجود را تخریب خواهند کرد. پیچیدگی و طبیعت میان رشته ای پروژه ها موجب چالش های جدید برای آن هایی که درگیر هستند، می شود. این نیازمند صلاحیت روش سیستمیک، تمایل و توانایی فکر کردن از روی قواعد و مدیریت رابط چند جانبه می باشد. شهرها باید با توجه به ساختار، سازمان، مقررات و رویه های خود این نیازمندی ها را فراهم ساند. علی رغم همه موانع، شهرها باید به عنوان بازارهای کلیدی آینده ای در نظر گرفته شوند که پتانسیل ایجاد ارزش بزرگی را فراهم می سازند و آن ها باید توسعه یابند.
در حوزه اجتماعی فرهنگی، نقش شهرنشین ها کاملاً مبرم است: آن ها باید آموزش داده شوند، نسبت به مسئولیت ها متعهد باشند و محتاطانه تر مصرف کنند. با این وجود اکثر شهرنشین ها مشغول مبارزه روزانه خود جهت زنده ماندن هستند. آن ها از این که بتوانند مسئولیت های جدیدی بپذیرند و مانند مشتریان حق انتخاب داشته باشند، بسیار دورند. با این وجود ممکن است به این نوع حاکمیت علاقمند نباشد. بعد از همه این ها مسئولیت شخصی وجود دارد که نیازمند تلاش است و توسط اینترنت امکان پذیر می شود.
تنها راه ممکن برای غلبه بر این موانع، آموزش است. آموزش فرصتی برای حفظ حیات خود فراهم می کند و از این رو یک پیش نیاز مهم برای همدلی و یکدلی است. آموزش موجب افزایش علاقه شناختی مردم و توانایی آن ها در پردازش دانش بدست آمده از طریق تجربه می شود و لذا آنها را قادر می سازد قدرت و قضاوت خود را افزایش دهند. آموزش می تواند به افراد کمک کند یاد بگیرند که چه چیزی برای آن ها و محیطشان خوب است و چه چیزی بد است. شاید درک متفاوت، نیازمندی قرن بیست و یکم است، زیرا ما باید تعیین کنیم که می خواهیم در آینده چگونه زندگی کنیم.
شهرها به عنوان واحدهای کوچک و بزرگ پتانسیل زیادی برای تغییر از داخل را دارند. آن ها در موقعیتی هستند که با وجود چالش هایی که ظاهراً فائق نیامندی هستند ( نظیر تخریب برگشت ناپذیر محیط طبیعی یا تکثیر بی وقفه خیابان ها) و با وجود محدودیت های اقتصادی موجود، فرایندهای معکوس به راه بیاندازند. در این زمینه، حقوق رشد نمایی نیز اعمال می شود. افراد باهوشی که فکر می کنند (آزادانه بر اساس کانت) و شجاعت استفاده ازعقل خود را دارند، ابزار ارزشمند اکثر شهرها هستند. آن ها به عنوان پایه ای برای طراحی محسوس شهرهای قابل سکونت و حفاظت از محیط طبیعی ما عمل می کنند
منبع : کتاب شهرهای هوشمند 2 نوشته شیرین اعتزادزاده در آلمان