اشتباهات نابخشودنی در راه‌اندازی استارت‌آپ

معیت جوان و تحصیلکرده کشور ارزشمندترین سرمایه ملی کشور است که فرصت بی‌نظیری برای کارآفرینی و خلق ‌‌کسب‌وکار فراهم می‌‌کند. در حال حاضر بسیاری از این جوانان با دیدن موفقیت‌های کسب‌وکارهای نوپا یا همان استارت‌‌آپ‌ها در اندیشه راه‌اندازی استارت‌‌آپ  خود هستند. این میل و انگیزه محدود به دانشجویان یا تازه فارغ‌التحصیلان نبوده و افراد میانسال بسیاری هم علاقه‌مند هستند شانس خود را در عرصه کارآفرینی بیازمایند. هر چند مسائل و چالش‌های این دو گروه در شکل‌دهی و توسعه ‌‌کسب‌وکار نوپا تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند. داستان‌های جذاب و پرطمطراق استارت‌‌آپ‌های موفقی که به سرعت رشد کرده و درآمدهای هنگفتی را خلق کرده‌اند چیزی نیست که به سادگی جوانان از کنار آن بگذرند. هر چند شنیده‌های آنها محدود به همان موفق‌ها بوده و داستانی از تلاش ۹۰درصدی که توفیق نداشته‌اند نشنیده‌‌اند.

بسیاری از مطالعات نشان می‌دهد حدود ۹۰ درصد کسب‌و‌کارهای نوپا توفیقی در بازار کسب نکرده و شکست می‌خورند. اما عمر، پول و تلاشی که صرف آنها شده معمولا دیده نمی‌شود. این روزها همه درباره چند فروشگاه محدود اینترنتی سخن می‌گویند که ارزش چند صد میلیاردتومانی یافته‌‌اند. یا درباره سیستم حمل‌و‌نقل مسافری شهری می‌گویند که در  کوتاه‌زمانی ‌‌کسب‌وکار آژانس‌ها را کساد کرده. و همین طور درباره جذابیت بازار فیلم و موسیقی می‌گویند. اینها بهانه‌های کمی برای وادارکردن جوانان و حتی میانسالان برای راه‌اندازی ‌‌کسب‌وکار نوپای خودشان نیستند.

طبعا در موضوعی که احتمال شکست آن تا به این حد بالاست، درک بهتر برخی خطاهای عمومی و رایج و دوری‌جستن از آنها می‌تواند راهگشا باشد. یکی از این خطاها که بسیار با آن روبه‌رو شده‌ام این است که بسیاری گمان می‌کنند هزینه‌های ایجاد و توسعه کسب‌وکارهای استارت‌آپی فوق‌العاده پایین است. حال این پرسش مطرح می‌شود که چرا این تصور عمومی وجود دارد؟ احتمالا پاسخ در داستان‌هایی است که شنیده‌‌اند. مثلا داستان شکل‌گیری فیس‌بوک را شنیده‌اند که زاکربرگ با حداقل‌های مالی با پول‌ توی‌جیبی و در خوابگاه این کار را انجام داده است. یا قصه‌های گوگل و اپل را شنیده‌اند و بر این اساس چنین برداشتی می‌کنند.

یا حتی قصه‌های داخل کشور را می‌شنوند؛ مثلا ممکن است قصه دی‌جی‌کالا را شنیده باشند و به این نتیجه رسیده‌اند که استارت‌آپ با پول بسیار‌بسیار اندک راه می‌افتد. من از آنها می‌خواهم که به دو جنبه توجه کنند؛ اولا بستگی دارد که شما در چه جایگاه و موقعیتی دارید صحبت می‌کنید. یک وقتی هست که در مورد یک دانشجو صحبت می‌کنیم که می‌رود استارت‌آپ راه می‌اندازد؛ خودش برنامه‌نویسی می‌کند‌، خودش وقت می‌گذارد، هزینه‌ می‌کند، حقوق نمی‌گیرد، با چند تا دانشجو یک تیم تشکیل می‌دهند و با هم کار می‌کنند. اینان احتمالا به اعداد و ارقام پایینی در اداره استارت‌آپ می‌رسند که باعث می‌شود بگویند ما با اعداد و ارقام کوچکی یک استارت‌آپ را پیش برده‌ایم.

اما زمانی هم هست که ما می‌خواهیم تیمی جمع کنیم، آن هم در شرایطی که همزمان یک موقعیت شغلی داریم و قرار است به دیگران حقوق دهیم که این کار را  انجام دهند. به گروهی دیگر حقوق می‌‌دهیم که برنامه‌ای برای ما بنویسند. به گروهی دیگر پول می‌دهیم که کارهای بازاریابی را انجام دهند و… و وقتی  اینها را جمع می‌زنیم به این نتیجه می‌رسیم که چنین وضعیتی خیلی متفاوت با گروه اول است. داستان‌هایی که در مورد موفقیت استارت‌آپ‌ها در ایران و جهان شنیده‌ایم، مربوط به گروه اول است و ما به جنبه‌های هزینه‌اش توجه نمی‌کنیم.

اما نکته دومی هم در مورد هزینه‌ها در اغلب استارت‌آپ‌ها وجود دارد. زمانی هست که ما می‌خواهیم محصولی را تولید کنیم و به اقوام و نزدیکان خودمان، محله یا شهر کوچکمان بفروشیم و زمانی دیگر، در فضای وب و در گستره وب می‌خواهیم به سراسر کشور محصول را بفروشیم. در این شرایط باید سراسر کشور از آن مطلع شوند و آن وقت دیگر از عدد و رقم بالایی باید استفاده شود تا مخاطبان هدف، خبر ما را بشنوند و اطلاع‌رسانی و تبلیغ اثرگذاری صورت گیرد.

تبلیغ در فضای وب به سرعت در حال گران‌شدن است. مانند گذشته تبلیغ در فضای وب ارزان نیست. حتی الان فضای تبلیغ در وب به قدری شلوغ و نسبتا پرهزینه است که بعضی وقت‌ها حتی کسب‌وکارهای اینترنت‌‌محور هم مجبورند از فضای غیر وب نیز استفاده کنند تا پیام خودشان را بتوانند موثرتر انتقال دهند. الان در سطح شهر وقتی تردد کنید، درصد قابل توجهی از بیلبوردها در اختیار این نوع کسب‌وکارهاست. نتیجه چه می‌شود؟ این می‌شود که ما با برآورد بسیار کم وارد کسب‌وکار استارت‌آپی می‌شویم و این به طور طبیعی به شکست می‌انجامد. عمده پولمان صرف تولید نرم‌افزار می‌شود و برای بقیه کار اصلا پولی نداریم.

خطای دیگری که در ادامه بحث قبلی می‌خواهم بگویم این است که برخی تنها عامل موفقیت کسب‌وکار استارت‌آپی را داشتن تکنولوژی می‌دانند. یعنی مثلا اگر نرم‌افزاری بنویسند که کسی بتواند روی آن نرم‌افزار سفارش اینترنتی تاکسی بدهد و یک نرم‌افزار هم بدهند که در اختیار تاکسیداران باشد، فکر می‌کنند حتما آن کسب‌وکار روی ریل می‌افتد.

یا مثلا اگر یک برنامه استارت‌آپی بنویسند که بتواند سفارش غذا بدهد، فکر می‌کنند تمام ماجرا همین است. این ذهنیت، دو مشکل ایجاد می‌کند. یک بخش، بخش هزینه است که در بخش قبل گفتیم. اما بخش دیگر بخش فهم عمیق و دانش عمیق آن کسب‌وکار است. یعنی اگر مثلا می‌خواهیم در حوزه گردشگری وارد شویم و سیستم سفارش اینترنتی خرید بلیت هواپیما داشته باشیم، آیا می‌توانیم بدون فهم کسب‌وکار گردشگری و اینکه در فضای ریلی و… چه اتفاقی می‌افتد و ارتباط‌شان چگونه است، این کسب‌وکار را شکل دهیم؟ امروزه بسیاری از استارت‌آپ‌ها به دلیل عدم دانش توسعه‌دهندگانشان از فضای واقعی کسب‌وکار شکست می‌خورند.

عرض من این است که به صرف اینکه نرم‌افزار بنویسیم و نرم‌افزارمان نرم‌افزار خوبی هم باشد، نمی‌توانیم وارد یک کسب‌وکار شویم. خیلی وقت‌ها بچه‌هایی که مهندس کامپیوتر هستند، نرم‌افزارهای خوبی نوشته‌‌اند که خیلی هم شسته رفته بوده؛ اما به دلیل اینکه ابعاد مختلف کسب‌وکار را نمی‌شناخته‌اند، در آن توفیقی نداشته‌اند. در این زمینه، نکات دیگری هم وجود دارد که در نوشتار بعدی بدان خواهم پرداخت.


Warning: A non-numeric value encountered in /home/irstartup/public_html/wp-content/themes/newspaper/includes/wp_booster/td_block.php on line 353

ترک پاسخ