رند فیشکین[1] دوست قدیمیاش را به طور اتفاقی در یک مراسم عروسی ملاقات کرد. شش یا هفت سال پیش، آن دوست وی به شرکت سیلزفورس[2] پیوسته بود که موسس و مدیر اجرایی ارشد آن، مارک بنیوف[3]، یکی از طرفداران پر قدرت عدالت و آرمانهای اجتماعی مختلف است. همانطور که فیشکین میگوید: «دوست من هم به نحو مسرّتآمیزی با این جور مسائل سر حال میآمد. او حالا به صورت داوطلبانه عضو چند خیریه است. دیدن اینکه الگوی بنیوف او را به این سمت و سو کشانده خیلی جالب است».
درست مثل پدر و مادرهایی که بچههای خیلی کوچ دارند موسسهای شرکتها هم پیش خودشان تصور میکنند که شرکتهایشان چطور از آب درخواهند آمد. و درست مثل پدر و مادرها آنها هم معمولا به این نکته پی میبرند که کودکان سازمانیشان شباهت زیادی به خودشان دارند. به عنوان مثال، اشتغال ذهنی سایت آمازون به نوآوری و سختگیری که به کارکنانش دارد درست خود جف بزوس[4] است. اوبر از ویژگیهای فرهنگی بیرون میآید که به طور ذاتی درتراویس کالانیک، موسس آن، وجود دارد. ریچارد برانسون[5] همان پسر مجرد[6] گستاخِ بلند نظر است. فیشکین در کتاب جدید خود با عنوان «گمشده و موسس: یک راهنمائی میدانی تلخ به دنیای شرکتهای نوپا»[7] از جمله به کنکاش در این مورد میپردازد که چگونه نقاط قوت، ضعف، ویژگیهای شخصیتی، و باورهای کارآفرینها به کسبوکارشان شکل میدهد. نرمافزار تحت وب مُز[8] که شرکت موتور جستوجویی است که فیشکین و مادرش، کیلیان موسیگ[9]، آن را در 2004 راهاندازی کردند مثال کاملا بارزی است.
هر دو موسس، متخصص بازاریابی هستند. به همین خاطر هم فیشکین میگوید: «در کل تاریخ فعالیت مز بازاریابیمان قویتر از محصولمان بود». موسیگ و فیشکین که با گشادهرویی با یک اشتباه برخورد میکردند فرهنگی را به وجود آوردند که در آن کارکنان خم میشدند تا به افراد کمک کنند و همین امر هم موجب ارجاع تائیدگونه مشتری در این فرایند میشد.
در همین حال، فیشکین میگوید: «خیلی قبل از آنکه اثبات شود چون میخواهیم از فردی حمایت کرده یا امید اصلاح وضع موجود را در سر داریم بهترین خدمات، محصول یا قیمتگذاری را به ما ارائه نمیدهند» شرکت پایند شرکای تجاریاش بود. (فیشککین اوایل امثال شرکت مز را ترک کرد تا پلتفرم اطلاعات مخاطبی به نام سپارکتورو[10] را راهاندازی نماید.
آینهی حقیقت نما
گاهی وقتها این اعتقاد راسخ فرد موسس است که سازمان را تعریف میکند. فیشکین میگوید: «[مثلا لری پیج[11]و سرگی برین[12]] تا حد بسیاری زیادی تحت تاثیر این تفکر قرار داشتند که تحصیلات دانشگاهیتان- چه دانشکدهای رفتهاید؛ چه نمرههایی گرفتهاید؛ سر چه کلاسهایی حضور داشتهاید- پیشبینی کنندگان عالی برای این است که آیا عملکرد خوبی در گوگل خواهید داشت. در نتیجه گوگل تک فرهنگی را به وجود آورده و شش یا هفت سال گذشته مشغول تثبیت آن بوده است».
به قول فیشکین «بار و بنه» چنین موسسی پرهیزناپذیر است. او میگوید: «سعی برای ایجاد کسب وکاری که نشان دهندهی خود واقعیتان نیست مثل این است که از هنرمندی بخواهیم تا بدون استفاده از هیچ یک از فنون [یا زیباییشناسیاش] چیزی را خلق نماید». مشکل اینجا است که موسسها تشخیص نمیدهند تا چه اندازه تحت تاثیری چیزی هستند که به وجود آوردهاید. در نتیجه، جایی که نقطهی ضعف یا عیب شخصیتی وجود داشته باشد به دنبال جبران آن نیستند.
فیشکین میگوید «نگاه داشتن آینهای که همیشه خوب نشانتان میدهد» کاری دشوار اما ضروری است که چندین تکنیک برای پیگیری خوشناسی به شما پیشنهاد میدهد. این تکنیکها شامل تامل در این مورد که وقتی گامی برداشته و به دیگران کمک میکنید تا مشکلی را حل کنند چه اتفاقی میافتد (آیا مشکل واقعا حل میشود یا همه چیز را بدتر میکنید؟) و همچنین تحلیل طرح کسبوکارتان برای شناسایی بخشهایی با جزئیات و اعتماد به نفس کمتر (به عبارت دیگر کجا پایتان میلرزد و کدام بخشهای کسبوکارتان از این لغزش آسیب خواهند دید) میشود. همچنین باید بیتکلف از افراد (تیمتان، سرمایهگذارها، مشتریها) بخواهید در مورد نقاط ضعف و قدرتتان صحبت کنند. به قول فیشکین: « اگر تصورتان را تائید نماید که محشر است اما باور شما در مورد خودتان ممکن است با واقعیت فرق داشته باشد».
عیب های شما عیبهای آنها است
نواقص موجود در درک یا مجوعه مهارتهای مدیر میتواند تاثیر مخرب طولانی داشته باشد که فیشکین به آن «بدهی» میگوید. به عنوان مثال، موسسهایی که در مهارتهای مدیریتی ضعیف هستند ممکن است «بدهی سازمانی» به بار بیاورند که با تیمهای غیرکاربردی، عملکرد ضعیف یا تعارض کارکنان مشخص میگردد.
بر خلاف عقلانیت سنتی، بر طرف ساختن چنین بدهیهایی با صرف استخدام افراد متخصص کار دشواری است. به قول فیشکین، موسسهایی که در برخی از حوزهها ضعیف هستند ممکن است از ارتباطات یا دانش تخصصی کافی برای یافتن گزینههای قوی برخوردار نبوده و برای به سطح آوردن آنها با مشکل روبهرو شوند. به نظر او بهترین گزینه کمک موسسهایی با نقاط قوت تکیم کننده هستند که مانع بار آمدن بدهی میشوند.
معایب اخلاقی منزوی کننده مثل زن ستیزی یا عدم دلسوزی، ویزگیهای مشکلساز مثل عصبانیت به شدت تحریکپذیر، یا مسائل مرتبط با سلامت روانب مثل افسردگی نیازمند خودکاوی حسابی و آغاز تغییر است (فیشکین یکی از طرفداران رواندرمانی است). زمانی که شرکت بر موج موفقیت سوار باشد اینگونه معایب فرد موسس به راحتی نادیده گرفته شده یا از کنارشان گذشته میشود. اما نقطه ضعیفی که رهبر را متاثر سازد شرکت را نیز متاثر خواهد ساخت و این امر به ویژه زمانی صادق است که کسبوکار هنوز نوپا یا کوچک بوده یا شخصیت موسس غالب میباشد.
فیشکین میگوید، فرد موسس همیشه در حال الگوسازی است. به همین خاطر هم نمایش رفتار الگو اهمیتی حیاتی دارد. رهبران از این فرصت برخوردار هستند تا تنها با داشتن حس همدردی، کنجکاو بودن و سعهصدر داشتن ویژگیهایی مثل همدردی، کنجکاوی، و سعهی صدر را در کالبد فرهنگها بدمند. تمام اینها به هدفمند بودن برم میگردد. فیشکین میگوید: «به موسسها و مدیران اجرایی ارشد توصیه میکنم تا روی سلامت عاطفی و روانی خودشان سرمایهگذاری نمایند. آگاه بودن از آن مسائل میتواند تاثیر شگرفی بر تیمتان داشته باشد».
[1] Rand Fishkin
[2] Salesforce
[3] Mark Benioff
[4] Jeff Bezos
[5] Richard Branson
[6] کلمه Virgin در فارسی به معنی فرد مجرد است که البته در متن در معنای مجموعه شرکتهای ویرجین هم به کار رفته که چون صفات انسانی به این کلمه نسبت داده شده سعی شده است تا با آوردن معنای فارسی آن به زیبایی و شیوایی متن اضافه شود (پاورقی از مترجم)
[7] Lost and Founder: A Painfully Honest Field Guide to the Startup World
[8] Moz
[9] Gillian Muessig
[10] SparkToro
[11] Larry Page
[12] Sergey Brin
منبع : Inc