اگر من برای هر مرتبهای که سرمایهگذاری به من مراجعه میکرد و میگفت :«دوست دارم در کسبوکار یک زن کارآفرین یا یک کارآفرین رنگینپوست سرمایهگذاری کنم ولی پیداشون نمیکنم» پولی در بساط داشتم٬ آن وقت سرمایهگذار توانمندی میبودم که میتوانست طیف وسیعی از کارآفرینان مختلف را حمایت کند. چرا؟ چون تنوع٬ الف الفبای سرمایهگذاری است.
زنان و بهخصوص زنان سیاهپوست روبهرشدترین گروه کارآفرینان هستند؛ در بسیاری از سبدهای سرمایهگذاری ریسکپذیر٬ کسبوکارهایی که توسط زنان اداره میشوند عملکردی بهتر از همتایان مردشان از خود نشان داده و شرکتهای برخوردار از تنوع نژادی ۳۵ درصد بهتر از استانداردهای نرمال صنعت خود عمل میکنند. بنابراین با این همه هیاهویی که در همه جا پیرامون تصمیمگیری سرمایهگذاری مبتنی بر دادهها و الگوریتمهای انطباق با الگوی کارآفرینان موفق برپا میشود٬ پس قاعدتا باید سرمایهگذاران این فرصت بینظیر را روی هوا بقاپند؛ درست است؟
پاسخ منفیست. کمتر از ۱۰ درصد (و تازه در خوشبینانهترین حالت) از شرکتهایی که توسط سرمایهگزاران ریسکپذیر حمایت میشوند٬ توسط زنان تاسیس شدهاند. کمتر از یک درصد از این شرکتها توسط سیاهپوستان بنیان نهاده شده و برای اقلیتهای لاتینتبار نیز وضعیت به همین ترتیب است. اندکی بیش از ۲/۰ درصد از قراردادهای تامین سرمایه ریسکپذیر با زنان سیاهپوست کارآفرین بسته میشود؛ و در حقیقت٬ تا کنون تنها ۲۶ درصد از کارآفرینان زن سیاهپوست توانستهاند بیش از ۱ میلیون دلار سرمایه از خارج از شرکت خود جذب کنند. میانگین سرمایه ریسکپذیری که از سوی کارآفرینان زن سیاهپوست جذب شده است تنها ۳۶ هزار دلار بوده که بسیار پایینتر از میانگین سرمایهگذاری کل که ۳/۱ میلیون دلار بوده است٬ میباشد.
گیجکننده است٬ نه؟ و به نظر شما دلیل اصلیای که سرمایهگذاران برای این مشکل بیان میکنند چیست؟ «مشکل از کانالهای ارتباطیه که این دسته از کارآفرینان رو معرفی نمی کنن» (یک بار دیگر به نقل قولی که در ابتدای مقاله به آن اشاره کردم نگاهی بیندازید). پاسخ من چیست؟ «اصلا درست نیست». مشکل از کانالهای ارتباطی نیست٬ بلکه مشکل از قدرت ناشی میشود.
وقتی از منظر فراگیر بودن نگاه شود٬ اکوسیستم کارآفرینی روبهرشد ما نیاز شدیدی به یک نوآوری اساسی دارد. مشکلات آن نظاممند است و ریشه در نحوه نگرش به مقوله کارآفرینی در فرهنگ ما دارد. افرادی که به آنها تکیه میکنیم٬ ایدههایی که بر روی آنها سرمایهگذاری میکنیم٬ ساختارهای تصمیمگیریای که از آنها استفاده میکنیم٬ و مفاهیمی که به کار میگیریم همگی بر اساس یک سابقه طولانی سوگیری نهادینه شده است. سوگیری ذهنیای که کاملا عامدانه ساختارهایی را ایجاد کرده است که در آنها قدرت بهطور عمده در دست مردان سفیدپوست متمرکز گردد.
اکنون٬ به همان میزان که در طی این سالها وقت و تعمد در ایجاد چنین ساختارهایی صرف شده است٬ باید وقت و تلاش صرف متحول ساختن آنها شود تا بتوان از فرصت عظیم استعداد٬ نوآوری٬ و پتانسیل سودآوری مغفول مانده در زمینه کارآفرینی بهره برد.
اجازه دهید با این ۳ تحولی که میتوانیم همین الان ایجاد کرده و به سرعت اثر آنها را ببینیم آغاز کنیم:
- تصمیمگیران را متنوعتر سازید
کسی که قواعد را تعیین میکند خب در نتیجه حاکم نیز میشود. ۹۲ درصد از مشاوران سرمایهگذاری در ۱۰۰ شرکت سرمایهگذاری ریسکپذیر٬ مرد و معمولا نیز تحصیلات بالا داشته و ثروتمند و سفیدپوستند. با درنظرگرفتن نحوه عملکرد سوگیریهای ذهنی و نیز نحوه کار شبکههای تامین فرصتهای سرمایهگذاری٬ چندان عجیب نیست که بهطور مشابه اغلب سرمایهگذاری در استارتاپها نیز به سمت همین طیف از افراد برود.
حالا که دادههای واقعی هر روز بیش از پیش نشان میدهد که سودآوری و عملکرد شرکتهای با تنوع نژادی و جنسیتی بهتر است٬ باید سرمایهگذاران انگیزه پیدا کنند که: ۱- با ایجاد تنوع بیشتر در تیم تصمیمگیران در مورد سرمایهگذاریها٬ بازی را از درون متحول کنند چون مشاوران سرمایهگذاری زن و رنگینپوست میتوانند فرصتهای نادیدهشدهای را در بازار مشاهده کنند و ۲- با ایجاد تنوع بیشتر در فضاهایی که در آنها به دنبال فرصت سرمایهگذاری میگردند٬ بازی را از بیرون نیز متحول سازند زیرا ممکن است بیرون از مدارس کسبوکار برتر و نقاطی که اکثر سرمایهگذاران ریسکپذیر بر آنها تمرکز کردهاند٬ فرصتهای هیجانانگیزی در سراسر کشور وجود داشته باشد.
- یک مبنای قدرت جدید ایجاد کنید
باشرایطکنارآمدن توصیهای بسیار کاربردی است که به همه کسانی که میخواهند وارد فضای کارآفرینی شوند٬ میشود؛ یعنی تلاش کنند تا بر اساس قواعد نوشتهشده و در چهارچوب ساختارهایی که توسط مبنای قدرت کنونی ایجاد شده است٬ بازی کنند. به کار بردن این تاکتیک همان آمارهای ناجوری که پیش از این به آنها اشاره شد را سبب شده است. ببینید٬ مشکل با قدرت این است که آن کسی که آن را در اختیار دارد٬ حتی ممکن است بهطور ناخودآگاه٬ در برابر واگذاری آن یا تقسیمکردن آن با دیگران مقاومت میکند.
گروههایی که کمتر فرصت ابراز وجود پیدا کردهاند میتوانند سعی کنند بیشتر روی پای خود بایستند و گروههایی که همیشه در همه جا حاضر بودهاند میتوانند اندکی جا را برای آنها باز کنند. اما٬ در انتخاب بین گزینه تلاش برای فعالیت در زمین بازی موجود٬ به امید بهرهگیری از فرصتهایی که دادهها خبر از وجود آنها میدهند٬ و یا گزینه ایجاد یک زمین بازی جدید٬ بیشتر و بیشتر تمایل دارم از گزینه دوم طرفداری کنم.
شاید زمان یک انقلاب فرارسیده باشد. زمانی که عامدانه ائتلافهای قدرت جدیدی شکل داده و تقویت نماییم. اقداماتی مانند ایجاد صندوقهای سرمایهگذاری توسط زنان و برای حمایت از زنان کارآفرین (مانند All Raise، Elleyest’s Impact Portfolios، Golden Seeds، Rethink Impact، Brava Investments، Female Founders Fund، The Helm، و WE Capital) و ایجاد صندوقهای پایهگذاری شده توسط رنگینپوستان برای حمایت از کارآفرینان رنگینپوست (همانند Backstage Capital،Impact America Fund، Catalyst Fund، Cross Culture Ventures، و Black Angel Tech Fund) و یا توسعه پلتفرمهای تامین سرمایه مانند سرمایهگذاری جمعی که فرصتهای بیشتری را در اختیار کارآفرینان از هر جنسیت و نژادی قرار داده و سبب دموکراتیزهتر شدن این فضا میشوند (مانند iFundWomen، Seed Invest، Kickstarter)، اقداماتی از این دست هستند. خود بنیانگذاران کسبوکارها با پیوستن به نیروهای حاضر در ائتلاف #FoundersForChange و مشارکتدادن نژادها و جنسیتهای مختلف در تصمیمگیریهای سرمایهگذاری خود، میتوانند پی به قدرتشان ببرند.
و اجازه دهید چشمانمان را به روی یک موضوع مهم دیگر نیز باز کنیم – انتظار میرود که تا سال ۲۰۲۰، زنان نیمی از ثروت خصوصی در ایالت متحده را در اختیار داشته باشند که رقمی بالغ بر ۱۱ تریلیون دلار خواهد شد. این موضوع شاید بزرگترین عامل تحولآفرین در راستای حمایت از تنوع در استارتاپها، به پیشراندن شرکتهای اجتماعی و اثرگذاری بر حرکتهای سرمایهگذاری، و بازتوزیع قدرت و ثروت در کشور، باشد.
شاید این گفته قدیمی را به خاطر داشته باشید که میگوید: « اگر نمی تونی شکستشون بدی، باهاشون ائتلاف کن.». در هنگامی که مزایای متنوعسازی در کارآفرینی همچنان مورد غفلت واقع شده، دستکم گرفته شده و از آن استفاده نمیشود، شاید وقت آن باشد که گفته شود: «اگه نمیتونی باهاشون ائتلاف کنی، شکستشون بده.»
منبع : Inc