در ادامه این مقاله در ایران استارتاپ سه درس پایانی را مرور می کنیم :
درس سوم: پول نقد بنزین شماست.
من خوششانسم که رهبران کسب و کار موفق دیگری در زندگیام دارم که حرفهای عاقلانهای به من گفتهاند. ولی یکی از مهمترین آنها ارزش پول نقد است (و در حین تأسیس یک کسب و کار به سرعت به این موضوع پی میبرید).
من همیشه صرفهجویی کردهام ولی کارآفرینی باعث شده است تا به پولی که دارم به عنوان چیزی فراتر از یک حساب پسانداز نگاه کنم. پول معانی بسیار متعددی دارد: توانایی برای بقا، توانایی برای نوآوری، خود آیندهی شرکت.
بدون پول شرکت میمیرد.
قبل از این که ایدهی دیجیتال پرس به ذهن ما خطور کند، ما از پول موجود در حسابهای پسانداز خود استفاده میکردیم و کمک میکدیم که مخارجمان تأمین شود. و به محضی که همه چیز در جای خود قرار گرفت و شروع به ساخت یک کسب و کار سودده کردیم، هر دوی ما یک چیز در ذهنمان داشتیم: «هر چه قدر که میتوانیم پول در شرکت نگاه داریم».
این یکی از آن درسهایی است که در ارتباط با آن میشنوید و حتی میتوانید در سطح تئوری آن را بفهمید، ولی تا زمانی که شروع به اضافه کردن تعداد کارکنان نمیکند، و بالا رفتن مجموع دستمزدها را نمیبینید، آن را واقعاً درک نمیکنید.
پول نقد بنزین شماست. شما نمیخواهید در جاده بدون بنزین بمانید.
درس چهارم: باز فرصت واقعی است.
یک مسئلهی خوب در هر صورت یک مسئله است.
به عنوان یک کارآفرین، یکی از بدترین کارهایی که میتوانید انجام دهید، همزمان به پیگیری کردن موقعیتهای متعدد و بیش از حد است. من با این موضوع از هر منظر زندگی دست و پنجه نرم کردهام، زیرا وقتی در ارتباط با دنیا کنجکاوید، میخواهید کل آن را جستجو کنید.
بخشی از چیزی که به یک کسب و کار امکان پیشرفت و شکوفا شدن میدهد سادگی است. همان طور که آرون وبر که یک راهنما و معلم دیگر برای من بود، میگوید: سادگی سرعت است.
لحظاتی که به دنبال انجام کارهای مختلف در جهات متفاوت به صورت همزمان بودیم، شکست خوردیم. ما بیش از حد توانمان کار کردیم. انرژی ما تمام شد و حتی سرخورده شدیم.
ولی وقتی بر روی بهبود یک یا دو چیز به صورت همزمان تمرکز میکنیم، موفق میشویم.
این درسی است که به صورت بنیادی نحوهی تفکر من در ارتباط با کسب و کار و همچنین پیگیری هر چیز در زندگی را تغییر داد.
هر چیز در موقع خود و نه به صورت همزمان.
درس پنجم: کارآفرینی همراه با بیکسی است.
از آن جایی که خیلی از افراد تمایلی به اعتراف به این موضوع ندارند، من مجبورم آن را بازگو کنم.
کارآفرینی همراه با بیکسی است. هیچ کس نمیداند که شما در کار خود چقدر سخت تلاش میکنید. هیچ کس قدر کار شما را نمیداند یا وقتی فکر میکنید استحقاق تشویق دارید، شما را تشویق نمیکند. هیچ کس نمینشیند و با گذشت ایام شما را تشویق نمیکند. هیچ کس وقتی خرابکاری میکنیم، تقصیر را به عهده نمیگیرد. هیچ کس قادر نخواهد بود به شما بگوید که چه مسیر درست یا غلط است.
کارآفرینی در ذات خود و مطابق با تعریفش همراه با بیکسی است و به معنی رفتن در مسیری است که خودتان انتخاب میکنید.
اگر شریک زندگیتان را ناامید نمیکنید زیرا 17 ساعت به صورت مداوم کار کردهاید، پس دوستتان را برای جواب ندادن تماس ناامید میکنید یا موسس دیگر شرکت را به دلیل پاسخ ندادن سریع به یک مشکل ناامید میکنید، یا کارکنان خود را با ندادن آن چیزی که نیاز دارند ناایمد میکنید-یا خودتان را برای کامل انجام ندادن آن ناامید میکنید.