نگرش مؤسسین نسبت به پول، هشیار یا ناهشیار، نقشی بزرگ در نحوۀ ادارۀ شرکتهای نوپا بازی میکند. این نگرش مشخص میکند که آیا روی کسبوکار جدیدی سرمایهگذاری شود؟ چه مبلغی از مشتری دریافت شود؟ نحوۀ مدیریت سرمایۀ سرمایهگذاران چه باشد؟ حتی نحوۀ گفتگو با مشتری دربارۀ پرداخت هزینهها چه باشد؟
لازم به ذکر نیست که بزرگترین تصمیم این است که چه هنگام (یا آیا) محصولات یا خدمات را بفروشیم؟
مؤسس تازهکاری را تصور کنید که با هیچ بزرگ شده و شام هر شبش هاتداگ است چون خانوادهاش همینقدر بضاعت دارند و تصور کنید که شرکت نوپای وی شروع به کار میکند.
این مؤسس را با مؤسس دیگری مقایسه کنید که شرکت نوپای مشابهی را در دنیای موازی اداره میکند. با این تفاوت که به مدرسۀ خصوصی رفته است و یک روز خانۀ بزرگ خانواده را به ارث میبرد.
حالا برخی سناریوهای متداول شرکتهای نوپا را تصور کنید: کارمند تازهکاری که چند میلیون برای پیوستن به شرکت میخواهد، پیشنهاد تصاحبی که باعث میشود مؤسسین فقط یک درصد از سهام را در اختیار داشته باشند یا کارمندی که اصرار میکند بلیت بیزینس کلاس در سفرهای طولانی رزرو کند. شاید این دو مؤسس نگاهی بسیار متفاوت به این موقعیتها داشته باشند.
با وجود این، اینکه سرمایهگذاران دربارۀ وضعیت مالی مؤسس به دلایل قابل فهم سؤال بپرسند تابو است. بسیاری از مؤسسین نگراناند که مشخص شود خانوادۀ ضیفی دارند. همه پدر و مادری ندارند که آمادۀ پرداخت هزینهها تا وقتی باشند که این شرکت نوپا «کفاف خرج» مؤسسین را بدهد.
وقتی در موقعیت آسیبپذیر جمع کردن منابع مالی هستید میترسید که خود را با بیان نیازهایتان آسیبپذیرتر کنید. ممکن است یکی از بستگان نیازمند پرداخت صورتحساب پزشکی باشد، یکی از والدین بدهکار باشد و ماندۀ حساب بانکی خالی باشد. مؤسسینی که پیشینۀ خانوادگی مطلوبی ندارند بار بسیاری دیگر را بر دوش میکند. در نتیجه بهتر است که مؤسس سکوت پیشه کند.
نگرش مؤسس به پول تبدیل به مادۀ تاریک دنیای شرکتهای نوپا میشود. جاذبۀ آن شرکتها را به سمت خود میکشد، انتخابهای مؤسسین را جهت میدهد و با این حال هرگز نمیتوانیم پیشرفت کنیم.
اگر بتوانیم روشی برای شفافیت دربارۀ این موضوع پیدا کنیم (و به اسم اعتمادسازی، دربارۀ سرمایهمان بینهایت شفاف باشیم) شاید به حل مشکل کمک شود.
گفتگوی صادقانه دربارۀ پول ممکن است به ویژه به مؤسسین نیازمند کمک کند. سرمایهگذاران میتوانند فشارهای مالی را، بسیار قبل از تعطیل شدن کسبوکار، کاهش دهند و ذهن مؤسس را برای تمرکز روی کسبوکار آزاد کنند.
این گفتگو به اندازۀ مؤسسین به سرمایهگذاران نیز سود میرساند. در مجموع، اگر مؤسس روی مسائل شخصی خود تأکید نکند احتمال موفقیت شرکت بسیار بیشتر است.
چرا باید از «دیوار بزرگ امور مالی» عبور کنیم؟
روشهای بسیاری وجود دارد که از طریق آن سرمایهگذار مخاطرهپذیر میتواند به مؤسس برای رفع نیازهای مالی کمک کند. در وهلۀ اول، باید سرمایهگذاری کافی صورت گیرد تا مؤسس بتواند زمان کافی برای کار تمام وقت روی شرکت نوپا را داشته باشد. در وهلۀ دوم، در صورتی که آیندۀ مالی سازمان به خطر افتد باید حقوق افزایش یابد و سرمایهگذاری بیشتری انجام شود. همچنین سرمایهگذاران میتوانند معاملۀ ثانویهای با مؤسسین انجام دهند.
سرمایهگذاران گاهی اوقات اصطلاحاً معاملات «ثانویه» انجام میدهند (یعنی به جای اینکه پول بیشتری را در قالب سرمایهگذاری «اولیۀ» عادی در کسبوکار بگذارند سهام را از مؤسس میخرند).
علت این کار چیست؟
- تا ترس مؤسس از شکست را کاهش دهند: «این کسبوکار را راه انداختم و در نهایت ارزشش را داشت! اگر همه چیز هم از دست برود چه میشود؟» این روش تضمینی کوچک است.
- تا حواسپرتیهای مالی مؤسس را از بین ببرند «اگر نگران وام دانشجوییام نباشم، بسیار آرامتر هستم».
- تا انگیزۀ مؤسس را حفظ کنند: «این شرکت نوپا ارزشش را دارد! بیا پیش برویم…»
مشاهدۀ این لحظه بسیار جالب است: وقتی پیشنهاد تصاحب زودهنگامی به مؤسس داده میشود و پول کافی برای خرید خانه و سرمایهگذاری آتی دارند (این واکنش غالباً از «قانون 8» پیروی میکند که در آن پیشنهاد 8 میلیون دلاری پیشنهادی است که اغلب مؤسسین را وسوسه میکند).
اگر بدهی دانشجویی بر دوشتان سنگینی میکند، ممکن است بتوانیم کمکتان کنیم (سرمایهگذاران ثانویهای را دیدهایم که هزینۀ کارتهای اعتباری مؤسسین را پرداخت میکنند). اگر مراقبت یکی از بستگان سالمند خود هستید، میتوانیم دربارۀ راهحل آن گفتگو کنیم. اگر رؤیای این را دارید که پول کافی به منظور خرید خانه برای پدر و مادرتان داشته باشید این رویا به انتخابهایتان جهت میدهد.
نکتۀ مهم اینجاست: برای کمک به شما، باید از «دیوار بزرگ امور مالی» بالا برویم. به عنوان سرمایهگذاران شما، نیازمند درک نگرششان دربارۀ پول هستیم. به صورت کلی چه میزان پول دارید؟ آیندۀ مالیتان را چطور میبینید؟ چه انتظاری دارید؟
چه وقتی میتوانید گفتگو با سرمایهگذار مخاطرهپذیر را شروع کنید؟ از لحاظ نظری، ما سرمایهگذاران (که هر روز دربارۀ تأمین منابع مالی گفتگو میکنیم) باید این زمان برای شما مناسب باشد. در دنیای واقعی که در آن توییتر به هر احمقی اجازۀ نگارش 280 کاراکتر را میدهد، ممکن است نیاز باشد وضعیت را محتاطانه بررسی کنید.
رویکرد پرتاب تخممرغ
تا به حال به این فکر افتادهاید که تمام مسائل پولی را نزد سرمایهگذاران مخاطرهپذیر افشا کنید؟
سرمایهگذاران تمام انواع انواع مسائل عجیب را در مورد مسائل پولی مطرح میکنند. برخی معتقدند که مؤسسین ثانویه مسئول سرمایهگذاری نیستند. برخی دیگر از شما درخواست میکنند سرمایهگذاری کنید تا بتوانند تجهیزات بیشتری برای شرکت بخرند، سپس شما را متهم به سرقت از بانک میکنند. برخی سرمایهگذاران مخاطرهپذیر ممکن است در صورتی که بخواهید مدیریت را تغییر دهید از اطلاعات شخصیتان علیه شما استفاده کنند.
افشای اطلاعات مربوط به پول شخصی تا حدی تابو است چون مؤسسین دلایل فراوانی دارند که از افشای این اطلاعات آسیبپذیر نزد سرمایهگذاران واهمه داشته باشند. سرمایهگذاران مخاطرهپذیر این حق را داریم که شما را بشناسیم.
به جای افشای تمام اطلاعات، رویکرد پرتاب تخممرغ را امتحان کنید که در آن ابتدا اطلاعات اندکی را به سرمایهگذار میدهید و سپس اطلاعات بیشتری را در اختیار وی میگذارید.
با یکی دو حقیقت شخصی شروع کنید و ببینید که سرمایهگذاران به این موضوع توجه دارند؟ سپس حقایق مالی بیشتری را در میان بگذارید. برای مثال، زمانی یکی از مؤسسین میخواست در مورد الگویش در زندگی با من صحبت کند که مقداری از سرمایۀ خود را بردارد و این موضوع راه را برای من باز کرد تا در مورد دیدگاهش در مورد پول بپرسم (اگر در عوض به نظر رسید که سرمایهگذارتان فهرست ذهنی از مفاهیم تصورپذیر را مطرح میکند یاداشت بردارید).
اگر سرمایهگذار به نظر آماده میرسد، از Go عبور کنید (منظورم نه AI Go گو بلکه Monopoly Go است) 200 دلار از او بگیرید و اطلاعات مربوط به وضعیت مالیتان را در اختیار وی بگذارید. میتوانید دربارۀ شغل و درآمد والدینتان در هنگام کودکی حرف بزنید، بگویید بودجۀ خانوار را چگونه تعیین میکنید یا میخواهید پولتان را کجا خرج کنید یا پساندازتان به چه خاطر است؟
در صورتی که احساس امنیت میکنید، وقت آن است که اعتماد کنید و گفتگوی بزرگ را شروع کنید. ممکن است این اتفاق درست قبل از آن باشد که شرایط سرمایهگذاری را بپذیرید. «پیش از آنکه وارد رابطۀ تجاری طولانیمدت شویم، دوست دارید نگرشم دربارۀ پولم را بدانید؟»
ممکن است دست آخر به این برسید که چه میزان پول در حسابهای پسانداز دارید. یا حتی چه میزان بدهکارید، چه میزان پول برای مخارج سازمان نیاز دارید یا حتی موفقیت مالی برای شما به چه معناست. این گفتگوی دربارۀ صاف کردن بدهیها، پرداخت نیازهای پزشکی ویژۀ بچهتان یا دربارۀ مسافرت نکردن با کلاس تجاری باشد.
با دقت حرکت کنید: محرک عجیبی برای مردم است.
از زمانی که کار صندوقمان را شروع کردیم، تلاش کردیم که صادقانهترین رابطۀ ممکن را با حامیانمان داشته باشیم. به عنوان اصل، میخواهیم تمام مؤسسین زندگی پایداری داشته باشند، بنابراین به فکر بلندمدتیم. در مجموع، اسنپچت با فروش زودهنگام به فیسبوک تبدیل به شرکتی 15 میلیارد دلاری نشد تا ایوان و بابی بتوانند خانۀ شخصی در هالیوود هیلز بخرند (تحت شرایط خاصی، معاملات ثانویهای حتی در برخی نشستهای اولیه انجام میدهیم).
امروزه دربارۀ پیشینۀ اقتصادی مؤسسین گفتگو میشود. گاهی اوقات این کار بی علت به شکل نامناسب و اغلب دیر انجام میشود. «هی، سؤال خصوصی دارم، اگر سرمایهگذاری را بپذیرم، راهبرد خروج چه تغییر میکند؟ اگر پیشنهاد 50 میلیون دلاری را تا چند ماه بعد بپذیرم، همچنان میتوان شرکت را بفروشم؟» خیلی عجیب است که مؤسس نمیتواند اعتراف کند که برای بدست آوردن میلیونها دلار بابت چند سال کار ذوقزده شود. شاید به نحوی بتوان گفت مؤسسین باید تنها با پول بیشتری راضی شوند!
وقتی میزان سرمایهگذاری آنقدر هنگفت نیست ممکن است بخواهید گفتگویی دربارۀ پول داشته باشید. چون وقتی میزان سرمایهگذاری افزایش پیدا میکند این گفتگو دشوارتر میشود.
—
از سارا ممنونم که نخستین فردی بود که این پرسشها را برایم مطرح کرد و دانش وی در این باره 150 درصد از دانستههایم را در این باره تشکیل میدهد. از تد وانگ متشکرم که قانون 8 را به من یاد داد. از مؤسسین سبد بلومبرگ بتا نیز بابت یادآوری تمام مسیرهای دشوار متشکرم. این نوشته با کمک کارمل دیمیسیس نوشته شده است.
منبع : Techcrunch
مطلب عالی بود