جیمی دیمون مدیرعامل شرکت جیپی مورگن چیس اخیرا بیتکوین را نوعی کلاهبرداری نامیده است. البته دیمون به رکگویی مشهور است اما من با وضعیت فعلی بیتکوین، چنین نظری افراطی در مورد بیتکوین ندارم. بهتر است بگوییم که بیتکوین صرفا یک نمایش مسخرهی مالی است که مبنای آن به نسخهای پیچیده از بازی موسیقی و صندلی شباهت دارد. روش کار هر دو تقریبا به یک شکل است و زمانی که موسیقی به طور ناگهانی متوقف شود اصلا دوست نخواهید داشت تا شخصی باشید که کیسه را در دست نگه داشته است یا یک صندلی برای نشستن پیدا نکرده است. یا میتوان بیتکوین را نسخهی دیگری از نظریهی فرد احمقتر از من قلمداد کرد، یعنی [در این بازار] میخواهید مطمئن شوید که حداقل یک فرد احمقتر از شما وجود دارد که حاضر است تا بیتکوین شما را پس از آنکه از سود آن سیر شدید و توانستید بر طمع خود غلبه کنید، از شما خریداری کند. [همان فلسفهای که معتقد است] لازم نیست از خرسی که به دنبال ما است سریعتر بدوم، تنها کافی است از دوست کناری خود سریعتر بدوم.
بدین ترتیب بهتر است دعا کنید تا زمانی که تمیخواهید بازار بیتکوین را رها کنید و بیتکوینهای خود را بفروش برسانید، همچنان فرد دیگری باقی مانده باشد که حاضر باشد تا آنها را از شما خریداری کند. هیچ کس نمیداند اوپرای صعود قیمت بیتکوین چه زمانی به اتمام خواهد رسید اما هر لحظه ممکن است این اتفاق روی دهد. این مسئله دقیقا یکی از همان دلایلی است که باعث شد تا بازار بیکوین را رها کنم. تلاش برای تعیین زمان دقیق پایان یک روند هیچگاه رفتار عاقلانه و هوشمندانهای نبوده است و همچنین هرگونه تلاش برای گرفتن یک چاقوی در حال سقوط نیز در انتها به تجربهی بسیار دردناکی منجرخواهد شد.
اما در نظر من بیتکوین با مشکل به مراتب بزرگتری نیز روبهرو است. در نظام نقلوانتقالات بیتکوین برخی مسائل مقیاسی و برخی نواقص ساختاری وجود دارد که در نهایت به نابودی این خانهی پوشالی منجر خواهند شد. البته تصمیمگیری نهایی با خود شما است اما در اینجا به برخی از نگرانیها خودم در رابطه با بیتکوین اشاره میکنم:
1. فراموش کردم که در گذشته تعدادی بیتکوین خریداری کردهام، البته میدانم در این مورد من مقصر هستم.
اما من این بیتکوینها را سالها پیش و تنها به جهت سرگرمی خریداری کرده بودم و آنها را در یک کیف پول دیجیتالی نگهداری میکردم که بر روی گوشی پیشین من نصب شده بود و دیگر به من تعلق نداشت و شمارهی آن را نیز به یاد نداشتم چرا که آخرین مرتبه در قرن گذشته از شمارهی آن استفاده کرده بودم. ممکن است این سوال برای شما مطرح شود که: چطور میتوان یک ارز غیرقابل ردیابی را پیدا کرد؟ زمانی که در همین اواخر به دلیل افزایش مداوم قیمت بیتکوین تصمیم گرفتم تا به سراغ بیتکوینهای خودم بروم، دریافتم که از روی خوششانسی محض کیف پول و سکوی معاملاتی این ارز دیجیتال را به جهت راحتی استفاده بر روی یکی از کامپیوترهای رومیزی خودم نصب کرده بودم. این برنامه نیز تقریبا از هر کامپیوتر من به کامپیوتر جدیدم منتقل شده بود چرا که فرد نامرتب و نامنظمی هستم و غالبا برنامههای کامپیوتری [بلا استفاده] را پاک نمیکنم.
اما کاملا مشخص است که هیچ راهی برای ورود به سامانه نداشتم و پایگاهاطلاعاتی بیتکوین نیز اطلاعات را به طور پیوسته به همان گوشی تلفنی ارسال میکرد که دیگر به من تعلق نداشت. اما در نهایت توانستم بار دیگر خود را به این سامانه معرفی کنم و چند روز منتظر ماندم تا این سامانه اطلاعات جدید من را تأیید کند تا بتوانم به حسابم وارد شوم. جای بسی شکر است که هیچ عجلهای نداشتم یا نمیخواستم تراکنشی را بلافاصله انجام دهم. اما ماجرای من تازه آغاز شده بود.
2. این سازمان هیچ وجود خارجی و متمایزی ندارد
اساسا حساب بیتکوین خود را از روی خوشفکری به یک حساب بانکی واقعی نیز متصل کرده بودم (که البته این حساب بانکی را نیز سالها پیش و در یکی از کسبوکارهای قدیمی خود افتتاح کرده بودم) که عملا تنها دلیلی بود که مرا به سوی استفاده از این نظام دیوانهوار هدایت کرد. با خودم اینطور اندیشیده بودم که اگر بتوان بیتکوینها را در یک بانک واقعی به ارز واقعی تبدیل کرد، در این صورت شاید بتوان ریسک کاهش قیمت بیتکوین را کاهش داد. بدین ترتیب همواره میتوانم بیتکوینها را (حتی با مقداری ضرر) به فروش برسانم و حداقل بخشی از «سرمایهگذاری» خود را بازپس بگیرم. بدین ترتیب، با همان شور و هیجان ناشی از کسب دسترسی مجدد به حساب بیتکوینهایم بر روی گزینهی فروش کلیک کردم و منتظر شدم تا پس از سه روز سود عظیم و تاحدودی نامشروع من را به حساب بانکیام واریز کنند.
در آن لحظه هیچ از این مسئله آگاه نبودم یا اصلا به خاطر نداشتم که سامانهی خرید و فروش بیتکوین پول من را به کدام حساب بانکیام واریز خواهد کرد و همچنین پیشخوان پایگاه اطلاعاتی بیتکوین نیز (احتمالا به دلایل امنیتی) شمارهی حساب مقصد را به طور کامل نشان نمیداد. در اینجا دریافتم که در سامانهی نقل و انتقال بیتکوین به هیچ وجه نمیتوان با یک موجود بشری صحبت کرد و شاید هم هیچ موجود بشری در کل سازمان آنها وجود نداشته باشد. رباتهای نرمافزاری آنها کاملا بیفایده هستند و تقریبا هیچگونه خدمات پشتیبانی و خدمات ارتباط با مشتری وجود در سازمان آنها ارائه نمیشود و خداوند به داد کسانی برسد که به دلایل واقعا مهمی به پاسخهای به موقع از سوی آنها نیاز پیدا میکنند. چرا که در سازمان آنها هیچ کسی حضور ندارد تا به سوالات شما جواب بدهد.
هفتهها گذشت و هیچ پاسخی دریافت نکردم و هیچ نتیجهای نیز حاصل نشد و سپس با شگفتی تمام بیانیهای از سوی یکی از حسابهای بانکی بسیار قدیمی و راکد خود دریافت کردم که نشان میداد مبلغ هنگفتی پول به حساب واریز شده است. البته هیچ جای تشکری از سامانهی بیتکوین وجود ندارد چرا که هنوز هم به نامههای من پاسخی ندادهاند اما به هر صورت این معما به نحوی حل شده بود و معامله تکمیل شده بود. همینقدر کافی است تا بگویم که دیگر هیچگاه به بازار بیتکوین باز نخواهم گشت و هیچگاه بیتکوین نخواهم خرید. درست مانند این است که از خطر بزرگی جان سالم به در برده باشم. اما فرآیندهای دیوانهوار تراکنشهای مالی و عدم وجود پرسنل پاسخگو دلایل دیگری هستند که تردید فرد را نسبت به کلیت این نظام افزایش میدهند و باعث میشوند تا فرد پیش از ورود به آن به تفکر بیشتری نیاز پیدا کند.
3. در این سامانه بیتکوینهای کافی وجود ندارد تا بتوان بیتکوین را به یک ارز [رسمی] تبدیل کرد.
آخرین ضربهی مهلکی که بر پیکر بیتکوین وارد است، به مسئلهی حجم و مقیاس معاملات آن ارتبطات دارد. البته منظور من صرفا افزایش سریع مقیاس استفاده از بیتکوین نیست که تا به امروز شاهد آن بودهایم و عملا به این سامانه اجازه نداده است تا پا به پای حجم مورد استفادهی کاربران و تراکنشهای آنها حرکت کند یا حداقل پیشتیبانی اندکی به مشتریان عرضه کند. اما مسئله این است که زمانی که به پایان مقرر این رنگین برسیم و تمام بیتکوینها «استخراج شده» و در گردش مالی قرار بگیرند، در نهایت با این واقعیت دردناک مواجه خواهیم شد که گردش مالی سکههای بیتکوین به حدی نیست که بتوان آن را به یک ارز زنده تبدیل کرد. برای تبدیل بیتکوین به یک ارز زنده به مبالغی به مراتب بیشتر از این نیاز است و صرفا 20 میلیون دلار بیتکوین برای تحقق این هدف کافی نیست. شاید ضرابخانهی ایالات متحده در نهایت بتواند در صورت تمایل ضرب سکهی یک سنتی را متوقف کند (که البته تأثیر آنچنانی نیز در زندگی من ایجاد نمیکند)، اما تصور کنید اگر کمترین واحد از ارز ایالات متحده ارزشی معادل 4000 دلار داشت جهان چه وضعیتی پیدا میکرد؟ تصور کنید که خرید اجناس با استفاده از چنین ارزی تا چه حد دشوار میشد. در این شرایط حتی خرد کردن پول دشوارتر از امر خرید و فروش میشد. طلا و نقره تاکنون بیش از یک قرن دوام داشتهاند اما بیتکوین در کمتر از یک دهه با مشکلات بزرگی روبهرو شده است.
بدین ترتیب اگر سکههای بیتکوین عملا در زندگی روزمرهی ما غیرقابل استفاده هستند، چه کسی حاضر میشود تا برای خرید بیتکوین مبالغ اینچنین بالایی را هزینه کند؟ این مسئله بایستی قیمت بیتکوین را به شدت کاهش دهد چرا که به طور فزایندهای روشن خواهد شد که آنها هیچگونه ارزش ذاتی ندارند به جز اینکه دستهای از سفتهبازان در بازی متقلبانهی خود از آنها استفاده کنند. این بیتکوینها درست به چیپهای تجملی کازینوها شباهت دارند. شاید به عنوان یادگاری و هدیه مناسب باشند اما اساسا برای انجام مبادلات ارزی در خارج از کازینو بیارزش هستند.
زمانی که به سقف تولید این بیتکوینها برسیم و تنها دستهای از انسانهای ابله باقی مانده باشند که این چیپهای دیجیتال را در میان خود دست به دست میکنند، نمیتوان تصور کرد که کسی حاضر خواهد بود تا برای خرید بیتکوین پولی پرداخت کند. تصور میکنم که مسابقه برای خروج از بازار بیتکوین به زودی شروع خواهد شد. من که در حال حاضر از این بازار خارج شدهام و بیصبرانه منتظر تماشای منظرهی فرار مردم از این بازار هستم.
منبع رو ذکر کنید لطفاً. این حداقل اصول رسانهای هست.