زمانی که من یک پسر بچه بودم،از بستگان خود می پرسیدم”چرا شما فقط از دیدن یکدیگر و معاشرت با هم خشنود هستید؟ چرا شما کاری برای تغییر این جهان انجام نمی دهید؟”من می دانستم که من یک نقش جهانی را باید ایفا کنم و اینگونه بود که زندگی من به افق های گسترده ای منجر شد.
من کشور مادری ام، ایران، را در سن 18 سالگی به مقصد امریکا ترک کردم. خوشبختانه موفق به قبولی در دانشگاه یوتا شدم جایی که در آن گرافیک کامپیوتری در اواخر 60 اختراع شده بود و زمین بازی بسیاری از بنیانگذاران معروف مثل پیکسار، ادوبی،آتاری و گرافیک سیلیکون در اوایل دهه 70 میلادی بود. در سن 22 سالگی،من موفق به کسب دو مدرک لیسانس و یک مدرک قوف لیسانس شدم.
پس از آن من به هیولت پکارد(Palo Alto) در شرکت های مهندسی بزرگ پیوستم، و در همین حال در حال کار بر روی طراحی یک اتوماسیون مهندسی نرم افزار بودم، من توسط دانشگاه استنفورد مورد پذیرش قرار گرفته بودم، برنامه HP استنفورد Honors در مدارهای جامع (تراشه) طراحی شد.من یکی تراشه را طراحی کردم که کار نمی کرد و استاد من به من گفت که تو یک مهندس ضعیف هستی.با این حال من نترسیدم، و یک برنامه جدید برای HP ارائه دادم،که اولین نوع در این صنعت بود، و از گرافیک کامپیوتری برای توسعه نرم افزار های مهندسی به کمک کامپیوتر (CAE) برای کمک به مهندسان تراشه مورد استفاده قرار می گرفت.مدیریت پیشنهاد من را رد کرد، آنها به من گفتند که من بسیار جوان و بی تجربه هستم برای اینکه رهبری یک پروزه ای را خودم در دست بگیرم. به همین علت، من این شرکت را با چهار نفر از همکاران ترک کردیم تا شرکت خودمان را به وجود آوریم.
در سن 27 سالگی،من یکی از بنیانگذاران سیستم هایCAE بودم . در طی 3 سال، تکرونیکس آن را با قیمت 75 میلیون دلار خرید.در سن 30 سالگی من یکی از بنیانگذاران منطق سیروس (Cirrus Logic) بودم، شرکتی پیشرو در تراشه که دارای ارزش IPO با مقداری در حدود 150 میلیون دلار در کمتر از 5 سال شد.درآمد این شرکت بیشتر از 1 میلیارد دلار طی 10 سال از تاسیسش بود و سهم بازار آن بیشتر از 3.5 میلیارد دلار بود.
با توجه به این بردهای بزرگ من احساس شکست ناپذیری می کردم.من یکی از بنیانگذاران Momenta در سال 1989 بودم، در جایی که ما تبلت ها و قلم های پیشرو در فناوری لمسی را تولید می کردیم:تکانه های کامپیوتری (18 سال پیش از IPAD ).موفقیت های بی پروای من سبب مغرور شدن من در برخی از تصمیم گیری ها بود.ارائه یک محصول نا تمام و خوش بینی به فروش آن سبب اخراج من در 1 ام آوریل شد ( که من فکر می کردم این دروغ آوریل است).نمی دانستم حال باید چیکار کنم،پس تصمیم گرفتم بی خیال کسب و کار شوم و 1 سال آینده را صرف گردش به دور دنیا کنم، زبان ها فرهنگ ها و دین های مختلفی را مورد مطالعه قرار بدهم.موضوعی که برای من آشکار شد این بود که مردم در اغلب کشور ها به میراث فرهنگی و دینی خودشان افتخار می کردند و فکر می کردند که آنها خاص و برگزیده هستند.
زمانی که شما از سوگیری های مذهبی و ملیتی دست بردارید، متوجه می شوید که تمامی مردم اساسا یکی هستند.من تصمیم گرفتم که از فناوری برای انتقال تجربیات خودم و چیزهایی که یاد گرفته بودم به مردم استفاده کنم.این اعتقاد برای من سه اصل راهنمایی برای شکل دهی به زندگی خودم ساخت: 1) فناوری هایی جدیدی ایجاد کنیم که سبب کنار هم آمدن مردم شود.2)شرکت های بین المللی جدیدی را در بسیاری از کشورها ایجاد کنیم و مردم را تشویق به کار کردن با یکدیگر کنیم.و 3 )سازمانهایی جهانی را ایجاد کنیم که ICT را برای بهبود آموزش هایشان اعمال کنند،و سبب کاهش فقر و ترویج قدرت تحمل شوند.
همسر من که بهترین دوست من نیز هست، زهره نام دارد و من زمانی که جوان بودم با وی ازدواج کردم.ما هر دو برای انسان دوستی و ایجاد تفاوت در جهان اشتیاق داریم.با یکدیگر،ما از چندین طرح و سازمان از طریق بنیاد جهاتی کاتالیست حمایت کردیم ( هدف این بنیاد حمایت از طرح هایی است که در جهت بهبود آموزش،ریشه کن کردن فقر،ترویج تحمل اجتماعی و جشن های مختلفی می باشد).
مردم از من می پرسند برای چه تا این حد به ایجاد تغییر در این دنیا اهمیت می دهی.واقعیت این است که تاثیر جنگ و خشونت بر روی دو نسل گذشته خانواده من سبب شده است که من به این باور برسم که اگر ما بتوانیم مردم را از طریق فناوری های ارتباطاتی و اینترنتی توانمند سازیم،یک شانس واقعی برای دادن دانش به نسل های بعدی و این نسل جهت قدردانی و درک تفاوت ها داریم.در نهایت، رویای من،دنیایی بدون جنگ است.این تنها راه برای سوق دادن منحنی تمدن بشری به سمت اتحاد است.
-کامران الهیان – ایران استارت آپ
سلام اقای کامران الهیان من یک هوطن بی پناه و درمانده شما در ایران هستم زنی رنج کشیده و درمانده هستم شوهرم ورشکست شده و دارو ندارمان را با کلاه برداری از ما دزدیدن تا به حال سه بار خودکشی کردم ولی خدا نخاست بمیرم و به این زندگی پر از دردو رنج برگشتم شوهرم مرد سادهای است که به علت اعتماد به شریکهایش دارو ندارش را از دست داده اقای کامرا ن از یک نفر که شما را میشناخت با شما آشنا شدم و ذکر خیرتان را در نیکو کار بودنتان را شنیدم آقای کامران عزیز از شما خواهش میکنم تمنا میکنم دست ما هموطن درمانده ی خود را بگیرید به خدا ما انسانهای با آبرویی هستیم و از زور بد بختی مزاحم شما شدیم ترا به خدا دست ما را بگیرید و نگذارید شوهرم که تا به حال دوتا سکته قلبی کرده به خاطر بدهی به زندان ببرند به خدا دارو ندار ما را از ما دزدیدن شما یک نفر را بفرستید بیاید تحقیق کند در مورد ما ببینید که راست میگویم یا نه ما در سمنان زندگی که چه عرض کنم در زجر و بدبختی روگار میگزرانیم ترا به خدا ترا به انسانیت ترا به هوطن بودنمان دست ما را بگیرید التماس میکنم که از این ایمیل که از روی بد بختی به شما زدم راحت نگذرید و ما را کمک کنید باشد که خود خدا هرچه در دلتان هست براورده کند شماره شوهرم09382316752 است اسم شوهرم هادی کیوانفر است و در خیابان امام در سمنان مغازه لوازم خانگی دارد ترا به خدا کمکمان کنید ممنونم از این که این نامه را خواندین زنده باشید .