در ادامه مجموعه مقالات وبلاگ ماکرو از شتابدهنده Y Combinator که هر هفته توسط ایران استارت آپ irstartup.com ترجمه می شود ، در این قسمت از رادیو مدرسه استارت آپ، با مجری گری آرون هریس و با نشستی با دنیل موریل، شریک بنیان گذار و مدیر عامل پلتفرم داده های مالی Mattermark شروع شد.
پیش از این بخش، هریس با پیتر رینهارد، شریک بنیان گذار و مدیر عامل سگمنت، استارت آپی که شبکه داده ها و API تحلیلی را به مشتری ارائه می دهد، مصاحبه کرده است.
بخش خیلی جالب این قسمت زمانی بود که دنیل در مورد این صحبت می کرد که چطور تصمیم سخت ترک کردن شغلش به عنوان کارمند و مدیر بازاریابی Twilio را گرفت و چطور ریسک به این بزرگی کرده که در نهایت منجر به تأسیس Mattermark شد.
این بخش از دقیقه 41:50 پادکست شروع می شود:
آرون هریس: Twilio خوب بود و شما هم جزو پایه های آن بودید، شما این تیم را می ساختید. چرا آن را ترک کردید؟ به نظر می رسد این شرکت، شرکتی جالب با محصول جالبی باشد، حداقل این چیزی است که من از بیرون می توانم ببینم. این شرکت فرهنگ بزرگ و پشتیبانی بزرگی دارد. این همیشه همان شرکتی بوده که تحسینش می کردم.
دنیل موریل: این یک شرکت فوق العاده است و همه این چیزهایی که گفتید صحت دارد. فکر می کنم برای من این طور بوده که هنوز هم انگیزه ام از قدرت نفوذ بیشتر زمان من بر می آید.
من حدود سه سال و نیم آن جا بودم. بعد باید برای افتتاح دفتر اروپا و بررسی چگونگی انجام همه آن کارها به لندن می رفتم. من کار را تمام کرده بودم و برگشتم در صورتی که ما زمان بیشتری داشتیم و می توانستم چهار ماه بیشتر صرف این کار کنم البته این به این معنا نبود که من باید همین الان این جا را ترک می کردم، بلکه فقط می دانم که انجامش دادم. در مسیر برگشت از فرودگاه زمانی که سوار ماشین بودم، با جف لاوسون، بنیان گذار و مدیر عامل Twilio تلفنی صحبت کردم و به او گفتم که انجامش دادم.
من می خواستم در یک یادداشت طولانی به همه چیز پایان دهم، آن هم درست زمانی که در اوج بودم و بیشترین همکاری را داشتم. به نظر من این درست مثل روابط انسان ها است. من نمی خواهم مثل افرادی که با این که پایان یک رابطه را می توانند ببینند اما با این حال در آن رابطه می مانند، باشم. بلکه می خواهم در این گونه مواقع هر چه زودتر آن موقعیت را ترک کنم و همه چیز را از اول بسازم. این باعث می شود تا افراد جدیدی بیایند و کار با افراد سر حال و خوشحال شروع می شود و همین باعث به اوج رساندن مجموعه می شود، این یعنی مراقبت، چه کسی این کار را امتحان نکرده است. من دوست ندارم کارها را نیمه کاره رها کنم و از لحاظ ذهنی تسویه حساب کردن دردناک ترین چیزی است که می توانم تصور کنم. حوصله تان را سر نبرم، من فقط نمی توانستم آن جا بمانم.
من می توانستم تغییرات دیگری ایجاد کنم. ما می خواستیم توسط من حرکات تند و سریعی داشته باشیم. شاید بحث در این مورد من را وارد شرکت Dev… کند و من می دانم که می توانستم هر مسئولیتی را انتخاب کرده و وارد کار شوم. اما فکر می کنم که گاهی اوقات باید یک ذره تخریب خلاقانه در زندگی خود داشته باشیم. حالا اگر از همه این ها فاصله بگیریم و من یک فرد آزاد باشم، در صورتی که محدودیتی نداشتم واقعاً چه انتخابی می کردم؟ حدس می زنم که این برای اغلب مردم، این یک مسئله تقریباً ریسکی باشد. اما برای من این فقط باعث می شود که بیشترین خلاقیت در من شکل گیرد، چرا که این فضا باعث می شود که از خود بپرسید، اگر این کاملاً برعکس بود چه؟ اگر زندگی من کاملاً برعکس بود چه؟