مدیر سابق دانشگاه استنفورد در مورد این که والدین، روح و روان کودکان خود و شانس موفقیت آن ها را خدشه دار کرده اند، ابراز نگرانی می کند.
بچه ها با رویای به دست آوردن سمت رئیس هیئت مدیره چیزی مثل اسنپ چت جدید، وارد دانشگاه می شوند.
اما آیا بسیاری از آن ها همان راهی که پدر و مادرشان طی کرده اند را رفته اند و یا راه خود را پیدا کرده اند، این بچه ها چگونه پرورش یافته اند؟
این سؤال نگران کننده را به دلیل کتاب جدیدی با عنوان چگونه بزرگ شویم: خود را از مسیر والدینت رها و برای موفقیت راه خود را پیدا کن، پرسیدم.
کتابی با این عنوان بلند، یک کتاب جدی است.
با خواندن این کتاب متوجه خواهید شد که چرا جولی لیتکات-هیمز نویسنده این کتاب و مدیر پذیرش سابق دانشگاه استنفورد معتقد است که مشکل، بزرگ است.
این دوست داشتن بچه کوچک حواس پرت و حمایت کردن از آن باعث می شود که این بچه کوچک، هیچ وقت بزرگ نشود.
شما به دلیل این که نمی خواهید بچه کوچکتان آسیب دیدگی و یا ناامیدی را تجربه کند، دستان خود را دور او حلقه می کنید و همین نمی گذارد این بچه بزرگ شود.
لیتکات-هیمز در کتابش می نویسد: کمک های زیاد و بیش از حد به فرزندان، به آن ها آسیب می رساند و می تواند باعث رها شدن جوانانی بدون قدرت، مهارت و حتی شخصیت و اراده که برای شناخت خود و ساختن یک زندگی به آن نیاز دارند، در جامعه شود.
زمانی که او در دانشگاه استنفورد بود، متوجه شد که حتی دانشجویان برتر هم قادر به مقابله با چیزی تحت عنوان زندگی نبودند.
چگونه می توان این کارها را به نفع فرزند خود انجام داد؟
لیتکات-هیمز، پیشنهاداتی برای شما دارد تا در دام به اصطلاح نازپرورده شدن نیافتید. اگر ما نتوانیم به خوانندگان کمک کنیم، آن ها نمی توانند به خودشان کمک کنند.
اولین پیشنهاد این است که وقتی شما تحت عنوان ” ما” به دوران کودکی خود رجوع می کنید باید بسیار وحشت زده شوید. مثل ” ما در یک گروه کروکت هستیم.” یا ” ما کشیدن ماری جوانا را شروع کرده ایم.”
این نشان می دهد که والدین شما به طور ناخواسته، بیش از حد روی شما سرمایه گذاری کرده اند.
او همچنین هشدار می دهد که اگر شما در طول زندگی فرزندتان مدام در حال بحث و جدل و سرکوب کردن هستید، همین جا تمامش کنید. فرزندان شما چگونه می خواهند بحث در مورد خواسته های خود را یاد بگیرند؟
من در این مورد نگران هستم. همه بچه هایی که می شناسم در مورد خواسته هایشان بسیار خوب بحث می کنند. در سراسر آمریکا، همه، جملات با ساختار مشابه را به کار می برند. مثلاً در شروع می گویند: ” من می خواهم …”
به نظر می رسد این پیشنهاد لیتکات-هیمز، بسیار بازر باشد. او از والدین خواهش می کند که تکالیف فرزندانشان را انجام ندهند. آن ها هیچ وقت خودشان پاسخ درست را پیدا نمی کنند، این طور نیست؟ خوب این باعث می شود که آن ها حتی نتوانند در گوگل پاسخ خود را بیابند.
دیگر پیشنهاد او، به نظر می رسد کمی استرس زا باشد: به کودکان خود یاد بدهید کارهای خانه را انجام دهند. شما فقط تصور کنیدکه بسیاری از ورودی ها دانشگاه استنفورد بر این باور هستند که این نوع از مشاغل مختص کارکنان متخصص است.
لیتکات-هیمز به خصوص معتقد است که بسیاری از این بچه ها از افسردگی و سایر انواع دردهای مرتبط با سلامت، رنج می برند.
نیمی از مردم، از بدو تولد تا حتی زمانی که قرار است بزرگسال شوند، نازپرورده بوده اند.
تعداد کارآفرینانی که تعادل روحی و روانی کاملی دارند، زیاد نیست. شاید تنها چیزی که آن ها برای موفقیت نیاز دارند یک روش تربیتی پر شور-آرام می باشد.
مترجم : سارا عدالتی نیا
منبع : Inc